
يك سال پيش از مرگ شاهاسماعيل صفوي (سال 930 مهي)، به دستور او شماري از خوشنويسان و هنرمندان نگارگر در تبريز گرد آمدند تا شاهنامهاي را پديد آورند كه امروزه آن را «گل سر سبد» هنر كتابسازي و كتابآرايي ايران در سدهي دهم ميدانند. كار شاهنامهآرايي هنرمندان ايران هنوز در آغاز راه بود كه شاهاسماعيل درگذشت و پسر او تهماسب جانشينش شد. تهماسب كه خود در هرات با هنر نقاشي و خط آشنا شده بود و در نزد استادان فن آموزش ديده بود، فرمان داد تا هنرمندان تبريز به همراه نقاشان و خوشنويساني كه با او از هرات به تبريز آمده بودند، كار كتابآرايي شاهنامه را ادامه دهند.
شاه كه خود سرپرستي آنان را بر دوش گرفته بود، استاداني همانند: مير مصور، آقا ميرك، دوست محمد و عبدالعزيز را به همراه شماري ديگر از هنرورزان –كه روي هم 15 تن ميشدند- بدين كار برگماشت. گروهي از جدولبندها، كاغذسازها، مركبسازها و صحافكاران نيز آنها را همراهي كردند تا شاهنامهاي پديد آورند كه شناسانندهي هنر والاي ايرانزمين باشد.
سرانجام پس از بيست سال كوشش پيوسته، به سال 951 خوشنويسي و نگارگري كتاب در 769 برگ و 258 مجلس نقاشي با هزينهاي هنگفت به پايان رسيد و بدينسان نفيسترين شاهنامهي نگارگري تاريخ نقاشي و كتابآرايي ايران آفريده شد. اين را نيز بايد ياد كرد كه صحافي شاهنامهي تهماسبي و جلد سوخته و تذهيبشدهي آن، ارج و بهاي ديگري به اين كتاب كممانند داده است.
سفر دور و دراز شاهنامهي تهماسبي
از آن زمان به اين سو است كه سفر شگفتانگيز و دلگير شاهنامهي تهماسبي آغاز ميشود و سرگذشت آن تا به روزگار ما ادامه مييابد. داستان اينگونه است كه در سال 976 مهي/ 1568 ميلادي، شاهتهماسب صفوي شاهنامهاي را كه با رنج بسيار فراهم آمده بود، به بهانهي تاجگذاري سلطانسليم دوم عثماني به او ميبخشد و پيشكشهاي گرانبهاي ديگري همراه آن ميكند. يك روايت هيجانانگيز ديگر، كه چندان باورپذير نيست، چنين است كه در آشفتگيهاي پس از مرگ شاهتهماسب، شاهنامهي او ربوده ميشود و سر از خزانهي سلطان عثماني درميآورد.
به هر روي، آگاهيهاي تاريخي به ما ميگويد كه تا سال 1800 ميلادي نشاني از شاهنامهي تهماسبي را در كتابخانههاي سلطنتي سلطانسليم ميشد يافت تا آنكه در سال 1903 ميلادي، شاهنامهي يادشده در نمايشگاهي در پاريس به نمايش گذاشته ميشود و يك بانكدار لندني به نام «بارون ادموند روتشيلد» آن را خريداري ميكند. نكته اينجاست كه هيچ روشن نيست كه چرا دولت عثماني شاهنامهي تهماسبي را به نمايشگاه پاريس فرستاده و آن را به حراج گذاشته بود.
56 سال پس از آن، يك كارخانهدار آمريكايي به نام «آرتور هاتن» شاهنامهي تهماسبي را از روتشيلد خريداري ميكند؛ اما در سال 1970، آنگونه كه استاد خالقي مطلق نوشته است، هاتن براي رهايي از بدهي مالياتي، 78 رويه از نقاشيهاي شاهنامهي تهماسبي را به موزهي مترو پوليتن ميبخشد.
در همين سال (1970 م) هاتن نامهاي به سفارت ايران مينويسد و ميگويد كه اگر دولت ايران بخواهد، حاضر است شاهنامهي تهماسبي را به آنها بفروشد. ايرج افشار مينويسد كه هاتن بهاي گزافي، نزديك به هشتاد ميليون تومان (به پول آن زمان)، از دولت ايران خواسته بود تا شاهنامهاش را واگذار كند.
ايرانيها تصميم ميگيرند كه يحيا ذكاء و ايرج افشار را به آمريكا بفرستند تا شاهنامهي هاتن را ارزيابي كنند. افشار مينويسد: «من از رفتن به اين ماموريت تن زدم. زيرا در خود اين دليري را نميديدم كه قلمم براي پرداخت چنان مبلغي بگردد»؛ اما ذكاء راهي آمريكا ميشود و به ارزيابي كتاب ميپردازد. سرانجام دولت ايران به هاتن پاسخ ميدهد كه بهاي كتاب گران است و دولت توان خريداري آن را ندارد.
اندكي پس از پاسخ دولت ايران، 51 نقاشي ديگر از شاهنامهي تهماسبي در لندن به فروش ميرسد. افزون بر اينكه نقاشيهاي كتاب نه به يك تن، بلكه به كسان گوناگوني فروخته ميشود؛ براي نمونه، يك برگ از اين شاهنامه در حراجگاه سابتي لندن به بهاي 860هزار دلار فروخته شده بود. در همين حراجگاه است كه آيدين آغداشلو و ايرج افشار، به درخواست موزهي رضا عباسي، يكي از برگهاي شاهنامهي تهماسبي را خريداري ميكنند. اين برگ اكنون در موزهي عباسي نگهداري ميشود.
اما همهي داستان اين نيست. در سال 1989 م/ 1367 خ، هاتن بازماندهي شاهنامهي تهماسبي را به بانك لويدز لندن ميسپارد و از آنها ميخواهد كه آن را به فروش برسانند. بدينگونه 14 برگ ديگر از شاهنامهي يادشده فروخته و پراكنده ميشود. چندي پس از آن، هاتن ميميرد و بازماندگان او 118 مجلس بهجامانده را در سال 1372 خ با پيگيري دولت ايران، به ايران بازميگردانند و در ازاي آن يك تابلوی نقاشي را كه در ايران نميتوانست نمايش داده شود، دريافت ميكنند. بازماندهي شاهنامهي تهماسبي اكنون در ايران و در موزهي هنرهاي معاصر نگهداري ميشود.
يارينامه: جستار خالقي مطلق در كتاب «فردوسي و شاهنامهسرايي»/ «كتابشناسي فردوسي و شاهنامه» از ايرج افشار